احساسات منفی از جمله غم، ترس، خشم و حسادت میتوانند تجربههای ناخوشایندی را برای ما به ارمغان بیاورند. این احساسات نه تنها بر روحیه ما تأثیر منفی میگذارند بلکه میتوانند به کارایی و عملکرد ما در زندگی روزمره نیز آسیب بزنند. اما باید به یاد داشت که هیچ احساسی حتی احساسات منفی ذاتاً بد نیستند. طبیعی است که در مواقع خاص و تحت شرایط خاص، این احساسات را تجربه کنیم احساسات منفی برای بقای انسان ها ضروری هستند. احساساتی مانند اضطراب، ترس و ناراحتی که همه ی ما درطول روز تجربه میکنیم، از اجداد ما به ارث رسیده اند و علیرغم رنجی که به ما تحمیل میکنند بهشدت برای ما مهم و حیاتی هستن. اما وقتی این احساسات به صورت پایدار و مداوم حضور داشته و عملکرد ما را در زندگی مختل کنند، باید به آنها پرداخته و راهحلهای مناسب برای مدیریت آنها پیدا کرد.
پذیرش احساسات ناراحتکننده به عنوان قدمی برای رشد شخصی
احساسات منفی ناشی از واکنشهای کوتاهمدت به رویدادهای زندگی یا مسائل اساسی مانند نیازهای برآورده نشده و مشکلات در روابط، میتوانند به عنوان سیگنالهایی برای نیاز به تغییر و بهبود در زندگی شما عمل کنند. این احساسات مانند عصبانیت و ناامیدی میتوانند به عنوان نشانههایی از وجود موقعیتها یا الگوهای فکری ناراحتکننده عمل کنند که نیازمند تغییر و تعدیل هستند. اگر این الگوها و موقعیتها بدون توجه به آنها باقی بمانند، احساسات منفی شما همچنان تحریک خواهند شد و ممکن است به کاهش عملکرد شما در زندگی منجر شوند. بنابراین، شناخت و مدیریت صحیح این احساسات میتواند به شما کمک کند تا بهبود و پیشرفت بیشتری در زندگی خود داشته باشید.
اهداف اصلی احساسات انسانی به دو دستهی اصلی تقسیم میشوند: اولاً، این احساسات به افراد کمک میکنند تا به مشکلات خود بپردازند و تغییرات لازم را در زندگی خود ایجاد کنند. ثانیا احساسات به افراد کمک میکنند تا با تلاش برای کنترل آنها، از بروز مشکلات جلوگیری کنند. در واقع پذیرش احساسات به معنای تصدیق و قبول آنها است اما لازم به ذکر است که این احساسات موقتی هستند و نمیتوانند به فرد آسیب وارد کنند.همچنین می توان از یک رویکرد علمی و تخصصی برای بحث در مورد احساسات منفی از دیدگاه تکاملی پیرامون اهمیت وظایف آنها در سیستم زندهای مانند انسان، بهره برد. احساسات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم میتوانند به عنوان پاسخهای انطباقی به موقعیتهای خاص در محیط تلقی شوند. این پاسخها، اگرچه به نظر ممکن است ناخوشایند باشند، اما نقش مهمی در اعمال به موقع تغییر، فرار یا اجتناب از موقعیتهای تهدیدآور دارند.
نظریه رندولف مارتین نس در مورد احساسات بد
رندولف مارتین نس ( Randolph M. Nesse) (زاده ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۸) یک پزشک ، دانشمند و نویسنده آمریکایی است که به دلیل نقش خود به عنوان بنیانگذار رشته پزشکی تکاملی و روانپزشکی تکاملی شهرت یافته است.نویسنده کتاب “دلایل خوب برای احساسهای بد” دارای سابقه تدریس در رشتههای روانپزشکی و روانشناسی و همچنین روشهای تحقیق در دانشگاه میشیگان است. رندولف نس، همچنین کتاب دیگری به نام “چرا بیمار میشویم” را با همکاری جورج سی ویلیامز، زیستشناس تکاملی، نوشته است. این کتاب تاثیر زیادی در گسترش پزشکی تکاملی داشته است. او در سال 2014 مرکز تکامل و پزشکی را در دانشگاه ایالتی آریزونا و انجمن بین المللی تکامل، پزشکی و بهداشت عمومی را تاسیس کرد .او عضو انجمن علوم روانشناسی، عضو ممتاز انجمن روانپزشکی آمریکا و عضو منتخب انجمن آمریکایی برای پیشرفت علم است.
در کتاب “دلایل خوب برای احساسات بد” نظریهپرداز برجسته تکامل و روانپزشک معتبر، دکتر رندولف نس به ما یادآوری میکند که باید به دقت و با عقلانیت سؤالات مهمی را مطرح کنیم. او به بررسی عمیق و جامع انتخابات طبیعی ما در مورد احساسات منفی پرداخته و سوال میکند که: چرا انتخاب طبیعی ما را مستعد ابتلا به احساسات بد با انواع و شدتهای مختلف کرده است؟ آیا این امکان وجود نداشت که در مسیر تکامل ذهن ما مقابل این آسیب ها مقاوم شود؟ درک صحیح این پرسش و تلاش برای پاسخ به آن میتواند به ما کمک کند تا به درک بهتر و عمیقتری از احساسات بد برسیم.
پیشنهاد مطالعه: مغز دکمه خاموش ندارد
نقش احساسات منفی
احساسات و عواطف ما، چه مثبت و چه منفی، کارکردهای مفیدی دارند. در کتاب “دلایل خوب برای احساسهای بد”، رندولف نِسِ به نمایش میگذارد که احساسات خوب و بد ما برای رساندن به نفع ژنهایمان طراحی شدهاند، نه برای ما به تنهایی! بنابراین گاهی اوقات در تلاش برای رسیدن به نفع ژنهایمان ممکن است رنج بکشیم. البته ارتباط بین کارکرد و احساسات، یک به یک نیست، به این معنی که هر احساس فقط یک کارکرد ندارد. به همین دلیل نفع رساندن به ژن یکی از کارکردهای احساسات بد است که ما تجربه میکنیم.
اضطراب احساسی است که نسلهای گذشتهی گونهی انسان بهخاطر انتخاب طبیعی ان را تجربه کرده اند چون به ان ها این امکان را میداد زمانی که در موقعیت های خطرناک قرار می گیرند خطر را شناسایی کنند و واکنشی مناسب با آن موقعیت نشان دهند و در آینده از مواجهه با چنین موقعیتهایی اجتناب کنند بهعبارت دیگر اضطراب به انسان ها کمک میکرد زنده بمانند.اضطراب در واقع مانند یک آژیر خطرِ اطفای حریق عمل میکند که بهمحض اینکه دودی به ان می خورد، هشدار میدهد تا قبل از اینکه درمعرض خطر قرار بگیریم، شعلهها را خاموش یا فرار کنیم.
دکتر رندولف نس، با استناد به تجربیات بالینی خود و دیدگاههای زیست شناسی تکاملی، به ما نشان میدهد که احساسات منفی در برخی شرایط خاص میتوانند به ما کمک کنند و از ما در برابر خطرات حفاظت کنند.
با توجه به فرضیه تکاملی، احساسات منفی میتوانند به عنوان سیگنالهای هشدار داده شده توسط سیستم زندهای برای تشخیص و پاسخ به موقعیتهای بالقوه خطرناک در محیط تلقی شوند. به عبارت دیگر، این احساسات ممکن است به عنوان نشانگرهای کم هزینه برای هشدار دادن در مورد خطرات زندگی و تشخیص واکنشهای مناسب برای بقا و انجام وظایف زندهمانند در معرض خطر قرار گرفته باشند. این دیدگاه تکاملی میتواند توضیحات جالب و علمیتری را در مورد نقش احساسات منفی در زندگی و بقا ارائه دهد.
پیشنهاد مطالعه: کلینیک روانشناسی
احساسات بد هم مفید و لازم هستند
احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی و خشم، به عنوان پاسخهای انطباقی به موقعیتهای خاص در محیط، در نظر گرفته میشوند. این احساسات، نقش مهمی در اعمال به موقع تغییر، فرار یا اجتناب از موقعیتهای پتانسیل تهدیدآور دارند.
در نتیجه مهم است که به این نکته توجه کنیم به جای سرکوب احساسات، بهتر است راهکارهایی برای درک، پذیرش و تنظیم مجدد احساسات خود پیدا کنید. تلاش برای نادیده گرفتن احساسات منفی معمولاً بیاثر است و حتی ممکن است مضر باشد.