کارل یونگ

کارل گوستاو یونگ روانپزشک و روانکاو اهل سوئیس بود که با ارائه نظریات جالب توجه یکی از شخصیت های تاثیرگذار در دنیای روانشناسی می باشد.
یونگ در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد که پدر عمو ها و پدربزرگ مادری اش همگی کشیش بودند.
او در سن دوازده سالگی به دلیل بیماری صرع برهه سختی از زندگی را پشت سر گذاشت و علائم این بیماری از جمله غش کردن سبب می شد که ادامه تحصیل باز بماند اما یونگ با اراده و سعی خود از این برهه به سلامت عبور کرد.
یونگ علی رغم اینکه روانپزشکی در آن دوران خواهان و طرفداری نداشت مشغول به تحصیل در رشته روانپزشکی شد. او کارورزی خود را به عنوان دستیار در بیمارستان بورگولزلی که یکی از مراکز تحت پوشش دانشگاه زوریخ بود گذراند و آشنایی او با نظریات زیگموند فروید نیز در همان بیمارستان رقم خورد که باعث علاقه مندی یونگ به نظریات فروید شد.
زندگی متاهلی یونگ در سال 1903 با ازدواج با اما روشتنباخ آغاز شد و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود. همسرش در سال 1955 فوت کرد و کارل گوستاو یونگ چند سال بعد در سال 1961از دنیا رفت اما آثار ماندگاری از خود به جا گذاشت که بعد از گذشت سالیان نیز از نظریات او در روانشناسی و روانکاوی بهره می برند و یاد و نام اش جاویدان است.

آشنایی زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ

کارل گوستاو یونگ در دوران کارورزی خود به نظریات روانکاوی که توسط ژان مارتن شارکو و زیگموند فروید بسط و گسترش پیدا کرده بود بسیار علاقه مند شد تا در نهایت در سال 1906 نتایج تحقیقات و نظریات خود را در اختیار فروید قرار داد و همکاری آن ها بدین گونه شکل گرفت و اولین دیدار آن ها به مکالمه ای 13 ساعته انجامید. همکاری و دوستی شان به گونه ای بود که یونگ وارث و جانشین فروید در روانکاوی شناخته می شد اما یونگ به عنوان شاگرد مخالفت هایی نیز با نظریات فروید داشت و این اختلاف نظر ها سبب قطع همکاری آن ها شد.

جنبه های مشترک یونگ و فروید در روانکاوی

هر دو برناخودآگاه توجه ویژه ای داشتند و تاثیر ناخودآگاه در زندگی افراد را بررسی می کردند.
یکی دیگر از مسائل حائز اهمیت برای هر دو تجزیه و تحلیل کردن رویا های مراجعان بود.
حل گره ها و عقده های روانی مراجعان از جنبه های مشترک درمان فروید و یونگ بود.
ایگو و ناخودآگاه فردی از جمله مشترکات یونگ و فروید است.

اختلاف نظرات یونگ با فروید

یکی از اختلاف نظر های یونگ با فروید مربوط به مسائل جنسی می شد.
مبانی فروید میتنبی بر جبرگرایی بود به عبازتی فروید زنگی فرد را تکرار چند سال اول کودکی می دانست و قائل به اراده آزاد نبود اما کارل گوستاو یونگ علاوه بر تاثیر رخداد های دوران کودکی بر اراداه آزاد نیز تاکید داشت.

یونگ

سیستم های شخصیت از نظر یونگ

ایگو: از نظر یونگ ایگو هسته مرکزی وجود انسان ها است که بین خودآگاه و ناخودآگاه ارتباط برقرار می کند به عبارتی ایگو مدنظر یونگ همان ایگویی است که فروید بیان کرده است. ایگو واسطی بین اید و سوپر ایگو است که اگر توانایی برقراری تعادل بین آن ها را داشته باشد سبب تعادل روانی فرد می شود.
ناخوداگاه فردی: ناخودآگاه فردی شامل احساسات ، تمایلات و خاطراتی است که بنابر دلایلی سرکوب شده اند و سبب گره های متعددی در زندگی شده و مدیریت بسیاری از اعمال ما را برعهده دارد. ناخودآگاه فردی همانند انباری است که تجربیات سرکوب شده فرد در آن جا بایگانی شده اند و خاطرات و تجربیات مربوط به آن بخش را ممکن است اصلا به خاطر نیاوریم یا به کمک درمانگر بتوانیم به سطح هشیار بیاوریم.
ناخودآگاه جمعی: ناخودآگاه جمعی مانند انباری است که تجربیات تکرار شده انسان ها در طی تکامل در آن بایگانی شده است و انسان ها بدون اینکه متوجه باشند تحت تاثیر تجربیات، شکست ها و ترس های اجدادشان که همان ناخودآگاه جمعی است قرار می گیرند. همه مردم تاریخ در تمام اعصار ، فرهنگ ها و ملل در ایجاد ناخودآگاه جمعی شریک و تاثیرگذار هستند. کارل گوستاو یونگ معتقد بود علاوه بر ناخودآگاه فردی ، ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد.به عبارتی هم دوران طلایی کودکی و هم الگو ها و تجربیات نیاکان فرد بر رفتار ، تصمیمات و زندگی فرد تاثیرگدار هستند.

آشنایی با: آبراهام مزلو

کهن الگو ها یا آرکی تایپ ها

از نظر کارل گوستاو یونگ آرکی تایپ ها محصول زندگی بشر هستند که می توانند موتور محرک انسان ها در جهات مختلف زندگی باشند و ناخودآگاه جمعی افراد را سازمان دهی می کنند. کهن الگو ها به دو دسته زنانه و مردانه تقسیم می شوند. هر انسانی ممکن است چندمورد از این کهن الگو ها را داشته باشد که یک وجه غالب تر و یک وجه ضعیف تر باشد.

کهن الگوهای مردانه

کهن الگو های مردانه عبارتند از: زئوس ، آپولو ،پوزیدون ، آرس ، هرمس ، هادس ، هفانستوس ، دیونوسوس
زئوس: خدای خدایان است و نماد قدرت. از صفات بارز آن قدرت طلبی و جاه طلبی است.
آپولو: خدای خورشید است و از صفات بارز آن منظم بودن و محافظه کاری است.
پوزیدون: خدای دریا ها است. ژرف نگریستن ، احساسی و کینه ای بودن از صفات بارز آن است.
آرس:خدای جنگ است. اهل عمل بودن ، پرانرژی و پرجنب و جوش بودن از صفات آن است.
هرمس: خدای سخنوری است. شوخ طبعی و قدرت جذب بالا از ویژگی های آن است.
هادس: خدای ارواح ، اسطوره ناخودآگاه و ضمیر پنهان است. به نوعی منشا دست یافتن به پشت پرده ها است.
هفانستوس: خدای آتش است. از صفات آن اهل کار و هنر بودن ، کم حرف و گوشه گیر بودن است.
دیونوسوس: خدای لذت و شادی. درک بالا از زنان ، احساسی و همیشه عاشق بودن از ویژگی های آن است.

کارل

کهن الگوهای زنانه

کهن الگوهای زنانه عبارتند از: آتنا ، آرتمیس ، آفرودیت ،هستیا ، هرا ، دیمیتر ، پرسفون
آتنا: الهه بانو عقل است و اهل بیان منطقی و استدلال است.
آرتمیس: مظهر شکارگری است و از صفان آن مهربان بودن است.
هستیا: خدابانو معابد است. آرام ،صبور و خردمند از صفات آن است.
آفرودیت الهه بانو عشق است. عاشق و خلاق ، زیباجو و دوست دار طبیعت است.
هرا: الهه ازدواج و شوهرداری است. وفادار به همسر ، حسود و حافظ کانون خانواده است.
دیمیتر: مظهر مادرانگی و عشق ورزی به فرزندان است.
پرسفون: خدابانوی دوشیزگی و نماد معصومیت است. ساده لوح بودن و سر به هوایی از صقات بارز آن است.
چهار الگو اصلی و تاثیرگذار بر شخصیت انسان نقاب: نقاب مبین ذات و هویت فرد نیست بلکه انسان ها برای اینکه بتوانند در جامعه پذیرفته شوند و تعامل بهتری با دیگران داشته باشند از آن استفاده می کنند و سعی می کنند مطابق با موقعیت و انتظارات جامعه رفتار کنند به عبارت دیگر نقاب وسیله ای است برای همراه شدن با اجتماع.
سایه: سایه همان قسمت تاریک و پنهان شخصیت انسان ها است که دوست ندارند کسی به آن دسترسی داشته باشد. سایه در دستگاه اندیشه یونگ تقریبا همان نهاد است که فروید مطرح می کند ، بنابراین غرایز ابتدایی بشر مربوط به قسمت سایه می باشند.البته باید در نظر داشت که قسمت سایه شخصیت را نباید همواره منفی لحاظ کرد بلکه سایه شامل ابعاد مثبت شخصیت نیز می تواند باشد.
آنیما و آنیموس: مردان و زنان به واسطه هورمون های مشترکی که دارندبخش هایی از جنس مخالف خود را در وجودشان دارند در واقع آنیما قسمت زنانه هر مردی است و آنیموس قسمت مردانه هر زنی است. به اعتقاد یونگ آنیما و آنیموس از همنشینی بسیار قدیمی و باستانی زن و مرد به وجود آمده است به عبارتی کمال همنشین در هم اثر کرده است. با افزایش سن و تغییر هورمون ها قسمت زنانه مردان پررنگ تر می شود و مردان به اخلاق و رفتار زنانه گرایش پیدا می کنند و مهربان تر می شوند ، زنان نیز خلق و خوی مردانه می گیرند و خشن تر و جدی تر می شوند.
خود: خود شامل گذشته ، حال و آینده فرد است به انضمام هر آنچنان چیزی که فرد در گذشته می توانست داشته باشد و یا در آینده می تواند داشته باشد. خود شخصیت انسان را به سمت یکپارچه شدن سوق می دهد. زمانی که هویت افراد براساس خودشان شکل بگیرد به سمت رشد و تعالی حرکت می کنند.

Leave a Comment