آیا تا به حال برای رها شدن از شر افکار مزاحم تلاش کرده اید؟
مسائل و مشکلات و اتفاقات رخ داده را فراموش کرده اید؟
آیا می توانید یک خاطره را از ذهن خود حذف کنید ؟
من حدس می زنم که شما از این واقعیت که نمی توانید چیزی را از مغز خود حذف کنید ناامید شده اید.
شما صرفاً بر اساس این واقعیت که انسان هستید، چیزی مهم را در مقطعی فراموش کردهاید یا احساس میکنید مهارتها یا دانشی را که زمانی داشتهاید از دست دادهاید.
آیا مغز دکمه حذف دارد؟
خبر بد یا خبر خوب این است که هیچ دکمه حذفی در مغز ما وجود ندارد.
ما نمی توانیم به طور انتخابی محتوای ناخواسته را از ذهن خود پاک یا حذف کنیم . در واقع هیچ چیزی در مغز گم نشده است.
تحقیقات روانشناختی نشان داده است که حتی زمانی که مهارتها یا دانشی خاص را فراموش میکنیم ، بار دوم آن را بسیار سریعتر یاد میگیریم و این موضوع نشان میدهد که آن مهارت هرگز به طور کامل از بین نرفته است.
به عبارتی می توان گفت که در ذهن ما دفن شده است.
تجربیات ما، چیزهایی که خودآگاه و ناخودآگاه یاد گرفته ایم، آنچه که برایمان اتفاق افتاده و… همه چیز در جایی از مغز ما وجود دارد . آن مهارت ، خاطره یا رخداد قدیمی هرگز از بین نمی رود. ممکن است مهارت ها ، دانش و یا حادثه ی جدید روی آن گذاشته شود، اما چیزهای قدیمی هنوز وجود دارند.
ذهن ما گاهی اوقات بسیار شبیه کودکان نوپا است.
واکنش ذهن و یادآوری
چه اتفاقی میافتد وقتی میشنوید که یک کودک کوچولو ناخودآگاه یک کلمه اهانت آمیز به زبان میآورد؟
اگر بخندی، آن کلمه را روی تکرار می گذارند، درست است؟
و اگر عصبانی شوید و به آن ها بگویید دست از کار بکشند؟
همین مورد هم باعث تکرار آن کلمه میشود زیرا کودکان نوپا عاشق توجه هستند.
اگر رفتاری با هر نوع واکنشی از سوی بزرگسالان اطراف مواجه شود، کودک نوپا ادامه خواهد داد.
ذهن ما هم همانند یک کودک نوپا عمل می کند.
اگر ذهن ما فکری را به سمت ما پرتاب کند و ما به آن واکنش نشان دهیم، مثلاً شوک، وحشت، ترس یا انزجار . احتمالاً این فکر همچنان ظاهر می شود.
وقتی از داشتن برخی احساسات ناامید می شویم – من نباید این احساس را داشته باشم – در واقع فقط ناراحتی بیشتری را در بالای آن انباشته می کنیم.
زندگی آسان تر می شد اگر می توانستیم بسیاری از مشکلات و مسائل را حذف کنیم که به درد ما نمی خورد، اما نمی توانیم.
با افکاری که میخواهیم حذف کنیم، چه کنیم؟
هنگامی که یک فکر ناخواسته ظاهر می شود، به سادگی آن را به عنوان یک فکر بپذیرید – نه یک فکر نفرت انگیز، وحشتناک، ناراحت کننده یا بد .
همین موضوع را در مورد خاطرات یا احساسات خود نیز به کار بگیرید. تصدیق کنید، بپذیرید سپس نادیده بگیرید، در حالی که به کسب و کار خود ادامه می دهید.
حتماً لازم نیست سرباز جنگی باشید یا از اردوگاه پناه جویان در سوریه و کنگو دیدن کنید تا دچار تروما شوید. تروما برای ما ، دوستانمان خانواده هایمان و همسایه هایمان اتفاق می افتد. مطالعه ای در مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری نشان داده که از هر پنج آمریکایی یک نفر در کودکی دچار آزار جنسی شده است؛ از هر چهار نفر یک نفر به گونه ای توسط والدینش کتک خورده که آثار آن روی بدن باقی مانده است؛ و از هر سه زوج یک زوج درگیر خشونت فیزیکی می شود. یک چهارم ما با خویشاوندانی الکلی بزرگ شده ایم و از هر هشت نفر یک نفرمان شاهد کتک خوردن مادرش بوده است. ما انسان ها جزء گونه هایی فوق العاده سرسخت هستیم . از زمان های کهن ،تاکنون از جنگ های پی درپی ، بلایای بیشمار طبیعی و مصنوعی و خشونت و خیانت در زندگی جان سالم به در برده ایم ؛ اما تجربه های منجر به تروما چه در سطحی بزرگ بر روی تاریخ و فرهنگ ما چه در سطحی شخصی تر روی خانواده هایمان بی تردید ردی از خود به جای می گذارند و رازهایی تاریک به شکلی نامحسوس از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. اثر این تجربه ها بر روی ذهن و هیجانات ، ظرفیت ما برای شادی و برقراری روابط صمیمی و حتی زیست شناسی و دستگاه ایمنی بدن ما نیز به جا می ماند.
تاثیر تروما در زندگی افراد
تروما نه تنها بر کسانی که مستقیماً در معرض آن هستند، بلکه بر افراد مجاور نیز تأثیر می گذارد. سربازانی که از جنگ به خانه بر می گردند ممکن است با خشم و غیاب عاطفی خود ، خانواده هایشان را بترسانند ، همسر مردانی که به اختلال استرس پس از تروما ptsd دچاراند، میل به افسردگی دارند و فرزندان مادران افسرده نیز در معرض خطر بزرگ شدن در ناامنی و اضطراب قرار دارند. قرار داشتن در معرض خشونت خانوادگی در کودکی غالباً موجب دشواری در ایجاد روابطی پایدار و اعتماد برانگیز در بزرگسالی می شود. تروما، اصولاً تحمل ناپذیر و توان فرسا است. بیشتر قربانیان تجاوز سربازان جنگی و کودکانی که آزار دیده اند وقتی به آنچه بر سرشان گذشته فکر می کنند اندوهشان به حدی است که می کوشند فکر آن رویدادها را از ذهنشان دور و وانمود کنند اتفاقی نیفتاده و با آن کنار بیایند. با داشتن خاطره ی ترس و احساس شرمساری از ضعف و آسیب پذیری مطلق ادامه ی حیات به انرژی بسیار عظیمی نیاز دارد.
چرا نمی توانید از تروما ها عبور کنیم؟
هر چند همه ی ما می خواهیم از تروما عبور کنیم ؛ اما بخشی از مغز که مسئول حصول اطمینان از بقای ما است در جایی بسیار پایین تر از مغز منطقی ما ، مهارت چندانی در انکار کردن ندارد.
مدت ها بعد از اتمام تجربه ی تروما کوچکترین اشاره به خطر به فعال سازی مجدد آن می انجامد و مدارهای مغزی آسیب دیده را تحریک و مقادیر چشمگیری هورمون های استرس ترشح می کند. این امر سبب ایجاد احساسات ناخوشایند و ادراکات فیزیکی شدید و همین طور کنش های شتاب زده و پرخاشگرانه می شود .
پیشنهاد مطالعه: هورمون کورتیزول
این واکنش های پس از تروما نامفهوم و تحمل ناپذیر به نظر می رسند. نجات یافتگان تروما که احساس می کنند بر رفتار خود کنترل ندارند رفته رفته دچار این نگرانی می شوند که آسیب های وارد شده به آن ها شدید و جبران ناپذیر است. همه ی این موارد به دلیل این است که مغز ما دکمه حذف ندارد .
این بدان معناست که تمامی خاطرات و تجربیات در آن باقی می ماند و از بین نمی روند .
بنابر این بهتر است در انتخاب های خود تامل بیشتری داشته باشیم زیرا تمامی ارتباطات، خاطرات، تجربیات و گذشته تا ابد با ما باقی خواهد ماند .