روانشناسی شخصیت شاخه ای از روانشناسی محسوب می شود که شخصیت و ویژگی های آن را مورد بررسی قرار می دهد. روانشناسی شخصیت با رشته های دیگری همچون جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، روان سنجی و …مرتبط بوده و می تواند تحقیقات و آزمایشات روانشناسی را تسهیل کند.
آشنایی با شخصیت یا persona
واژه شخصیت برگرفته از واژه لاتین persona به معنی نقاب است. شخصیت مجموعه ای از ویژگی های سازمان یافته است که بر روی رفتار، عواطف، احساسات، شناخت و کلام فرد در موقعیت های مختلف اثر می گذارند و می توانند جهان بینی، ادراک شخص از خود و محیط و باورهای او را تحت الشعاع قرار دهند.
آیا میتوان شخصیت افراد را تغییر داد؟
به طور کلی می توان گفت که شخصیت هر فرد در طول زندگی او ثابت است و میزان تغییر شخصیت تا ۵ درصد ممکن است لذا تصور اینکه می توان شخصیت دیگران را تغییر داد، تصوری عبث است.
شخصیت از طریق مقیاس ها و تحلیل های عاملی، پرسشنامه های شخصیت و معیارهای کیفی مانند مشاهدات رفتاری بررسی می شود.
تاریخچه روانشناسی شخصیت
تاریخچه روانشناسی شخصیت به یونان باستان و حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمی گردد که بقراط پزشک حاذق یونانی معتقد بود عدم تعادل در برخی از مایعات بدن مانند خون، صفرای سیاه، صفرای زرد و بلغم موجب تغییر در خلقیات و شخصیت افراد می گردد این نظریه اساس طبع های چهارگانه بود که شامل سودا، بلغم، صفرا، دموی است. بعد ها این حوزه با مطرح شدن نظریات شخصیت گوناگون گسترش بیشتری یافت و به عنوان روانشناسی شخصیت مطرح شد. یکی از پیشگامان روانشناسی شخصیت گوردون آلپورت است که به عنوان پدر روانشناسی شخصیت شناخته می شود. او برخلاف نظام روانشناسی حاکم بر آن دوره یعنی روانکاوی و رفتارگرایی، بر اهمیت ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد که در طول زمان در افراد ثابت می مانند تاکید کرد و آن را با تاثیر ناخودآگاه بر شخصیت و رویکرد تجربی رفتارگرایان ترکیب کرد و نظریه مستقل خود را مطرح کرد.
نظریات شخصیت در مکاتب گوناگون روانشناسی اعم از روانکاوی، رفتارگرایی، انسان گرایی، روانشناسی زیستی، روانشناسی تکاملی، روانشناسی اجتماعی و…مطرح شده است که در این مقاله قصد داریم چکیده ای از آن ها را بیان کنیم.
نظریات شخصیت
در ادامه با نظریات در رابطه با روانشناسی شخصیت آشنا می شوید
نظریه روانکاوی
زیگموند فروید و شاگردانش از پیشگامان نظریات شخصیت بوده و به بسط و گسترش آن کمک شایانی کردند. فروید بیان کرد که روان انسان متشکل از سه بخش اید، ایگو و سوپر ایگو است، اید بخش خودخواه و بدون منطق شخصیت هر فرد که خواستار ارضای سریع خواسته هایش است، ایگو پلی میان اید و سوپر ایگو و بخش منطقی شخصیت است و سوپر ایگو همان باید ها و نباید ها و قوانین دیکته شده از سوی والدین است که به عنوان عذاب وجدان بروز می یابد. فروید شخصیت افراد را به ۵ مرحله رشد روانی محدود کرد و مراحل دهانی، مقعدی، آلتی، نهفتگی و تناسلی را مطرح کرد و گفت تجربیات انسان در ۵ سال ابتدای زندگی شخصیت او را رقم می زند. فروید باور داشت که هر فرد باید از این مراحل گذر کرده و به مرحله بعدی برسد و اگر به سبب برآورده نشدن نیازهای اساسی اش در یکی از این مراحل تثبیت شود، ویژگی های شخصیتی آن مرحله در او تثبیت می شوند.
کارل گوستاو یونگ به عنوان یکی از شاگردان ارشد فروید تیپ های شخصیتی را مطرح کرد. او دو نوع تیپ درون گرا و برون گرا را در قالب های احساسی، تفکری، شهودی و قضاوتی مطرح کرد و هشت تیپ شخصیتی برون گرای شهودی، برون گرای قضاوتی، برون گرای احساسی، برون گرای تفکری، درون گرای شهودی، درون گرای قضاوتی، درون گرای تفکری و درون گرای احساسی را مطرح کرد که هر تیپ ویژگی های به خصوصی را نشان می دهد.
نظریات رفتارگرایی
رفتارگران با انتقاد از مکتب روانکاوی بر نقش محیط بر رفتار انسان تمرکز کردند و بیان کردند که محرک های بیرونی می توانند بر رفتار و واکنش ارگانیزم اثر بگذارد. پیروان این مکتب، نظریاتی چون شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل را به وجود آوردند. این پیشگامان این حوزه می توان به ایوان پاولف، بی اف اسکینر و ادوارد ثرندایک اشاره کرد.
نظریات شناختی اجتماعی
این نظریات رفتار انسان را محصول شناخت و انتظارات جامعه از او می داند. آلبرت بندورا به عنوان یکی از اصلی ترین نظریه پردازان این مکتب بود که یادگیری اجتماعی را مطرح کرده و رفتار انسان ها را حاصل الگوبرداری و یادگیری آن ها از دیگران می داند، او طی آزمایشی با عروسکی به نام بوبو نشان داد که کودک انسان هر آنچه را که می بیند می آموزد و این آموخته ها مبانی رفتاری و شخصیتی او را می سازند.
یکی دیگر از نظریات مهم این مکتب را جورج کلی در سال ۱۹۵۰ ارائه داد، کلی در نظریه خود به این موضوع اشاره کرد انسان اندیشمندی ساده لوح است که سعی در شناخت پدیده ها دارد و گاهی این شناخت توسط سیستم های نامعمول که با شرایط اجتماعی همخوانی ندارند،مخدوش می شود.
پیشنهاد مطالعه: رویکرد انسان گرایانه
نظریات زیست_روانشناختی
یکی از حوزه های حائز اهمیت در روانشناسی شخصیت نظریات زیستی هستند که مبانی فیزیولوژیکی و ژنتیکی مغز انسان را مورد بررسی قرار می دهند تا از طریق آن ها به ریشه های فیزیولوژیکی و اساسی شخصیت افراد دست یابند. نظریه پردازان این حوزه با استفاده از تصویر برداری مغزی و استفاده از روش هایی همچون توموگرافی گسیل پوزیترون (PET)، الکتروآنسفالوگرافی(EEG) تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) استفاده می کنند. امروزه اهمیت ژنتیک از طریق کروموزوم ها و DNAموجود در آن ها، بر شخصیت انسان اثبات شده است. طبق مطالعات انجام شده برخی از ژن ها موجب شکل گیری و بروز برخی از رفتار های خاص می شوند.
ابزار سنجش شخصیت
امروزه از پرسشنامه ها و آزمون های گوناگونی برای پی بردن به شخصیت افراد استفاده می شود که یکی از مهم ترین آن ها آزمون های فرافکن است مانند آزمون های رورشاخ و تشخیص موضوعی.
آزمون بعدی MBTI است که توسط مایرز و بریگز به وجود آمد و با الهام از نظریه تیپ های شخصیتی یونگ به بررسی تاثیرات ناخودآگاه بر شخصیت می پردازد.
برخی دیگر از آزمون های شخصیت به بررسی اختلالات شخصیتی از جمله اضطراب می پردازند یکی از این آزمون ها آزمون MMPI است که طیف وسیعی از افکار و احساسات و رفتارهای فرد را می سنجد.