از روان درمانی پویشی به عنوان زیرمجموعه ای از روانکاوی یاد می شود که تکنیکی کوتاه مدت ، فشرده و یک سبک جدید و کارآمد می باشد.
پایه ریزی و گسترش این شیوه درمانی توسط دکتر حبیب دوانلو از بزرگان علم روانشناسی در دانشگاه مک گیل کانادا صورت گرفت.
انتقاداتی که به روانکاوی وارد شد منجر به شکل گیری سبک جدیدی از درمان گردید.
یکی از انتقادات وارده تاکید بیش از حد روان‌کاوی بر روی غریزه جنسی بود.
دومین مورد این بود که پارامترهایی که در روان‌کاوی مطرح می‌ شدند قابل‌مشاهده و اندازه‌گیری نبودند. منتقدان به این مسئله تاکید داشتند که برخی از پارامترها باید به‌صورت عینی  مورد مشاهده و اندازه‌گیری قرار گیرند .  اگر نتوان پارامترها را مورد بررسی قرار داد، از نظر علمی سرمایه گذاری بر روی آن ها بی معناست . اما این نکته را نیز باید درنظرگرفت که اکثر قریب به اتفاق مسائل روانکاوی مربوط به مسائل منحصر به فرد و شخصی درمانجو می باشد. به عنوان مثال می توان به تداعی آزاد اشاره کرد که نمی توان محتوی آن را در اختیار پژوهشگران قرار داد؛ زیرا در این صورت اصل رازداری روانکاوی زیر سئوال می رود.
مورد بعدی که منتقدان به آن اشاره کردند مسیر طولانی درمان در روانکاوی بود.
در روانکاوی کلاسیک جایگاه نشستن درمانگر پشت سر درمانجو بود تا در معرض دید درمانجو قرار نگیرد و درمانجو بتواند بدون واهمه و ترس از واکنش درمانگر صحبت کند ، اما تغییراتی که به مرور صورت گرفت منجر به این شد که درمانگر خود را درمعرض دید درمانجو قرار دهد ، بااو مشارکت کند و به روند درمان سرعت بخشد. تغییرات ایجاد شده و پیشرفت هایی که در گذر زمان در روانکاوی صورت گرفت منجر به شکل گیری یک سبک درمانی جدید تحت عنوان روان درمانی پویشی شد.
روان درمانی پویشی به این مسئله اشاره دارد که روان انسان و انرژی روانی او از پویایی خاصی برخوردار است که این انرژی روانی در درون فرد درحال گردش است و از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود.
روان درمانی پویشی بسیاری از اصول و قواعد روانکاوی را قبول کرده و آن را سرلوحه کار خود قرار داده است از جمله بحث ناهشیار ، مکانیسم‌های دفاعی ، اهمیت دوران کودکی و تعارضات مطرح شده در روانکاوی و….
اما در روان پویشی غرایز جنسی نقش محوری و پایه ای خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان اصلی کم اهمیت تر پذیرفته می شود.

ویژگی های درمان روان پویشی:
●سرعت درمان بالاتر از روانکاوی کلاسیک است .
●طیف بسیار وسیعی از افراد را در برمی گیرد .
●شرایط سنی خاصی برای درمان ندارد .
●روان درمانی پویشی ساختارمند و نظام مند است . منظور از ساختارمندی این است که با توجه به شرایط خاص هر مراجع از یک پروتکل خاصی در مسیر درمان آن ها استفاده می شود.
●در درمان روان پویشی  بر روی مواردی چون اضطراب، خشم ،  غم ، صمیمیت‌های هیجانی و مبانی اجتنابی تمرکز کرده و شخص را مورد بررسی قرار می دهند و به حل مشکلاتش می پردازند . در این شیوه درمانی تلاش می کنند تا با تکنیک‌های خاص  مراجع را به سمت درک و لمس موضوعاتی که از آن ها احراز می کند هدایت کرده و تا جایی که مراجع به شخصیت جامع ، کامل و بالغی دست پیدا کند.
درمانگر تلاش می‌کند که مراجع بتواند پیوندهای عاطفی سالم برقرار کند و از آسیب‌ها در امان باشد و این افراد را به مرحله ای برسانند که با آغوشی باز به سوی زندگی بروند.

یکی از شگردهای خاص مکتب دکتر دوانلو تمرکز بر روی دلبستگی‌های شخص ، شکست‌ها ، گسستگی زنجیر های عاطفی و مسائلی از این دست می باشد.
نوزاد به‌محض تولد، علقه‌های عاطفی و دل‌بستگی هایش به‌صورت خاص متوجه مادر می کند و با گذر زمان رنگ و لعاب این دلبستگی‌ها متفاوت‌تر می‌شود . اگر رابطه این کودک با والدین خود دچار مشکل شود، برای مثال پدر و مادر خود را از دست بدهد یا  آن ها در دسترس کودک نباشند دچار ضربه‌ی شدیدی می‌شود  تا حدی که ممکن است تاثیرات آن در بزرگسالی ظاهر شوند . برای ایجاد تروما نیاز نیست رویداد بدی رخ دهد، همین که  کودک مدتی مادر را نبیند ، یا از پدر دور باشد و یا هردو در دسترس نباشند ممکن است برای او تروما ایجاد شود.
به عنوان مثال :تولد فرزند دوم منجر به جلب توجه خانواده به سمت او می شود ، اگر خانواده ها مهارت کنترل شرایط را نداشته باشند می‌توانند باعث به وجود آمدن تروما در کودک شوند. درصورت ایجاد ضربه و اختلال برای کودک مشکلاتی به وجود می آید که در ادامه  به مواردی از آن ها اشاره می کنیم:
۱_باعث ایجاد خشم در کودک می‌شود. خشمی که متوجه پدر و مادر است به جهت  این که کودک احساس می کند دیگر اورا دوست ندارند.

۲_باعث ایجاد غم، اندوه و ناراحتی می‌شود. به  دلیل اینکه کودک فکر می‌کند زمانی دوستش داشتند ولی دیگر این چنین نیست.
۳_ در فرد احساس گناه شکل می گیرد  ؛ زیرا نسبت به کسانی که دوستشان دارد احساس خشم می کند.
این موارد در صورت عمیق شدن در درون فرد منجر به ایجاد یک ساختار شخصیتی می شود.
مسئله ای که در پس این اتفاقات روی می‌دهد این است که چون فرد نمی‌خواهد آن ضربه‌ها و ناراحتی هارا مجدد تجربه کند در بزرگسالی وارد بازی های عاطفی نمی شود و اگر هم بشود به صداقت و علاقه ی فرد مقابل با دیده شک و بدبینی می نگرد . همین مسئله زمینه ایجاد پارانویا در شخص را فراهم می کند .
به همین دلیل بعضی از افراد از هرگونه صمیمیت هیجانی، عاطفی و ابراز محبت گریزان هستند و یا در رفتارشان عاطفه و محبتی دیده نمی شود . این افراد بین خود و دیگران  دیواری می کشند تا خود را از مسائل یاد شده در امان نگه دارند  . بلندای دیوار خود ساخته  فرد بستگی به نوع و شدت ضربه‌ای  که در کودکی تجربه کرده است، دارد. هرقدر آسیب و ضربه شدید تر بوده باشد فرد دیواری بلند تر و غیرقابل دسترس تر خواهد ساخت .

Leave a Comment