رویکرد شناختی-رفتاری

درمان شناختی–رفتاری یک سیستم روان درمانی هدفمند و ساختارمند ،مبتنی بر اصل واقعیت و حل مسئله می باشد. این رویکرد از آن جهت هدفمند است که می توان بر اساس نوع اختلال روانی ، جلسات درمان را پایه ریزی کرد و سبب می شود مشکل قابل کنترل باشد. تمرکز درمان شناختی رفتاری بر نحوه ی افکار و اعمال موجود در حال حاضر است و درمانجو آگاهانه افکارش را باز نگری می کند. این مدل درمانی فرد را قادر می سازد درمانگر خود باشد و با ارائه تکنیک ها بتواند به تنهایی چالش ها را مدیریت کند .
میزان نتیجه بخشی درمان بر همکاری و مشارکت درمانگر و درمانجو و انجام تکنیک ها توسط درمانجو استوار است همچنین درمان مذکور مانع عود بیماری در دراز مدت می گردد.

درمان شناختی رفتاری هم در حوزه ی شناخت و هم در حوزه ی رفتار کار می کند و احساسات ناکارآمد و رفتار های ناسازگار که منجر به اختلال روانی شده ، استخراج می شود و با استفاده از تکنیک ها و روش های سیستماتیک ، احساسات ، افکار ، باور و رفتار های سالم و منطقی جایگزین می شود تا فرد حال خوب را تجربه کند .

رفتار گرایی (رفتار درمانی)

رفتار گرایان، رفتار را به عنوان فاکتوری برای بررسی انسان در نظر داشتند و به امور ذهنی و اندیشه و تفکر انسان توجهی نمی کردند . آنان معتقدند رفتار چیزی است که یا به صورت شرطی ایجاد شده یا با مشاهده آموخته شده است . بنابراین یادگیری از طریق مشاهده و شرطی سازی دو اصل مهم در این رویکرد به حساب می آید. آنان بر این باورند که هر پاسخ یک محرکی دارد و با جابجایی محرک می‌توان پاسخ را اصلاح کرد . مطالعات جان برادوس واتسون (بنیانگذار رفتارگرایی)، بوروس فردریک اسکینر، جوزف ولپ نقش مهمی در گسترش این رویکرد ایفا کرد. واتسون بر این باور بود در روانشناسی باید فرایند های ذهنی ، هوشیاری ، محتوا ، تصویر سازی و در کل مفاهیم درون نگری و مانند آن را کنار گذاشت چون قابل مشاهده واندازه گیری نیستند و از حوزه مسائل علمی خارج می شوند . از نظر واتسون روانشناسی باید بتواند رفتار را پیش بینی و کنترل نماید و تمرکز روانشناس باید بر محرک ها و پاسخ ها ی قابل مشاهده و نحوه ی ایجاد عادت ها باشد . بدین طریق است که روانشناسی ، علمی مانند سایر علوم طبیعی خواهد شد.

cbt

 

رویکرد شناختی ( شناخت درمانی)

شناخت درمانی یک سیستم روان درمانی است که توسط آرون بک و همکارانش برای کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات عاطفی ایجاد شده است. این سیستم بر تغییر روش های تفکر افراد به منظور بهبود خلق و خوی خود مانند افسردگی، اضطراب و خشم تاکید دارد. اختلال عاطفی تحت تأثیر تحریف های شناختی است که افراد در برخورد با تجربیات زندگی خود ایجاد می کنند. این تحریف ها به شکل تفسیرها و پیش بینی های منفی از وقایع روزمره است. در شناخت درمانی باور های شناختی کارآمد مثبت و عقلانی با باور های اشتباه و منفی جایگزین می شود .رفتار درمانی عقلانی هیجانی (REBT) توسط روانشناس بالینی آلبرت الیس در دهه ۱۹۵۰ ایجاد شد.
فرض اصلی REBT این است که روش افراد در تفسیر رویدادها و تجربه آنها شکل گیری مشکلات روانشناختی را تعیین می کند. REBT بر این مبنای تکیه دارد که بین افکار، احساسات و رفتارها رابطه علّی وجود دارد و از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند .

به عبارت دیگر، در REBT افکار، عواطف و رفتارهای فرد به عنوان یک کل در نظر گرفته می شود، زیرا بر اساس فرض اساسی REBT، نحوه ارزیابی یا مشاهده یک رویداد توسط یک فرد تحت تأثیر وضعیت ذهنی او است و ممکن است تعیین کند که آن شخص در چه حالت عاطفی قرار گیرد.به طور خلاصه، آنچه بر فرد در یک موقعیت معین تأثیر می‌گذارد، ادراک او از آن موقعیت ‌و مولفه‌های فکر، عواطف و رفتاری است که در رابطه با این ادراک ایجاد کرده است و نه خود موقعیت واقعی. این مولفه‌ها می‌توانند فرد را به‌طور مجزا یا کلی تحت تأثیر قرار دهند.
آرون تمکین بک و آلبرت آلیس پایه گذاران شناخت درمانی هستند.

رویکرد شناختی

رویکرد شناختی رفتاری چگونه است؟

رویکرد شناختی رفتاری بیان می دارد قرار گرفتن فرد در یک موقعیت خاص در ابتدا باعث بروز یک سلسله باورهایی برای فرد میشود که این باورها، تفکر او را می سازد. بعد از پدیدار شدن این باورها احساسات خاصی در درون فرد ایجاد می شود. باور و تفکری که بعد از قرار گرفتن در یک موقعیت خاص به وجود می آید از قبل در ذهن فرد وجود داشته است . زمانی که فرد در یک موقعیت خاصی مثل سخنرانی قرار می گیرد یک باور خاص مثلا باور قضاوت دیگران مبنی بر عدم کفایت در ذهن ظاهر می‌شود و به تبع آن احساس اضطراب می کند .
بعد از بروز احساس مرحله رفتار است. فردی که که دچار اضطراب می شود سعی می کند از حضور در جلسه و ارائه سخنرانی اجتناب ورزد. در واقع اجتناب از حضور در جلسه، رفتاری است که در پی مراحل قبلی ایجاد شده است.

بنابراین قرار گرفتن در موقعیت (A) ، باور (B) را در فرد ایجاد می‌کند و باور (B )باعث بروز احساس (C) در فرد می شود و احساس (C) ، رفتار (D) را به دنبال خواهد داشت.

CBT در درمان کدام اختلالات موثر است؟

CBT می تواند در درمان این اختلالات موثر باشد: افسردگی ، اضطراب، استرس ، ترس و فوبیا ، اعتیاد ، مشکلات ارتباطی، اختلالات تغذیه ای مثل پرخوری ، اختلالات وسواس اجباری ، اختلال پس از صانحه ، اختلال دو قطبی. CBT همچنین میتواند درمواردی که فرد دچار مشکلاتی از قبیل عدم قدرت کنترل خشم یا خود کم بینی و حتی درمورد مشکلات جسمی مانند خستگی ها و دردهای مزمن هم موثر باشد.

یک درمانگر قهار در رویکرد cbt به مراجع خود می آموزد که به پدیده ها ی اطراف خود به گونه ای بنگرد که کمترین عارضه را برایش به دنبال داشته باشد . هنگامی که از زاویه ی درست به موضوعات پرداخته شود،بهره برداری بهتری از زندگی صورت خواهد گرفت.

Leave a Comment