طرحواره رها شدگی

بیشتر ما با تجربه تلخ از دست دادن افراد مهم زندگیمان آشنا هستیم. که بسیار ناراحت کننده و طاقت فرساست. گاها ترس از “رها شدن” و “تنها ماندن” به باور اساسی در زندگی روزمره تبدیل شده و دائماً موجب اضطراب می‌ گردد که از علائم طرحواره رهاشدگی می‌باشد. طرحواره رها شدگی ، این باور را در فرد ایجاد می‌کند که امنیت ندارد و بدون شک، ترک و رها خواهد شد. از این رو نمی‌تواند به حضور افراد در زندگیش اعتماد کند.

طرحواره رها شدگی چیست؟

فردی که در دوران کودکی و در سنین صفر تا هفت سالگی عارضه ای از جانب والدین یا اعضای خانواده خود دریافت می کند (به دلایل مختلفی مانند:طلاق،مرگ یا دور بودن از یکی از والدین به مدت طولانی) به سمت تله رهاشدگی سوق پیدا می کند. در تله ی رهاشدگی باوری که در ذهن فرد شکل می گیرد این است که”من افراد مهم زندگی ام را از دست خواهم داد”،”من توانایی حفظ آنچه را که برایم باارزش هست را ندارم”و افکاری از این دست که می توانند فرد را به سمت نابودی سوق دهند و در آینده قوه ی تلاش را از او بگیرند. در طرحواره رها شدگی، فرد به شکل مداوم ترس از دست دادن نزدیکان، ترس تنها شدن و طرد شدن از سمت آنها را دارد. او با سر گشتگی و ترس از فقدان مواجه است. چنین شخصی مانند طنابی پر از گِرِه ای می باشد که به حضور افراد بی‌اعتماد است و در برقراری رابطه جدی و عمیق با دیگران دچار مشکل می‌شود . طرحواره رها شدگی سبب چسبندگی شخص به افراد مهم زندگی اش شده و فرد درصورت وجود کوچکترین فاصله یا کم توجهی از سوی آنها ،شروع به پیش بینی های فاجعه آمیز می کند. تنها ماندن برای او کابوسی همیشگی ست. به همین علت احساس امنیت ندارد و قادر به برقراری یک رابطه پایدار نیست.

نشانه های طرحواره رهاشدگی

نشانه های طرحواره رهاشدگی

  1. شخص دارای طرحواره رها شدگی، وابستگی غیر نرمالی دارد و به خانواده و دوستان خود می‌چسبد.
  2. همچنین فرد بصورت غیر منطقی حس می‌کند که اولویت نزدیکانش نبوده و برای آنها دوست داشتنی نیست.
  3. جزئیات رفتار دیگران را به خودش نسبت می‌دهد در حالی که ممکن است صرفا دچار خطا شده و قضاوت نادرستی داشته است. مثلاً کم حوصلگی یا خستگی طرف مقابل را به معنی فاصله یا تمام شدن رابطه تلقی کرده و بارها و بارها احساس ناخوشایند را در ذهش مرور می‌شود و دچار نشخوار فکری شده و در صورت ادامه گرفتار افسردگی می شود.
  4. در روابط دوستی یا عاشقانه رفتار متناقض دارند به طوری که فرد دارای طرحواره هم باکوچکترین بی توجهی ناراحت شده و طرف مقابل را پس میزند وهم به او وابستگی دارد و نمی خواهد اورا از دست بدهد.
  5. فرد دارای طرحواره رها شدگی احساس سرگشتگی و واماندگی دارد به همین علت نمی توانند دور بودن از شریک زندگی شان را تحمل کنند و در هنگام تنهایی احساس خوبی ندارند. اگر از طرف مقابل پاسخ نگيرد، آشفته و مضطرب خواهد شد.
  6. در روابط خود کنترلگری می‌کند تا حس مالکیت خود را نشان دهد و از حضور فرد مورد نظرش اطمینان حاصل کند.
  7. شخصی که ترس از ترک شدن دارد ، نسبت به روابط افراد مهم زندگی‌اش با اشخاص دیگر احساس حسادت و خطر داشته و به آنها بی اعتماد است.
  8. به علت داشتن نگرانی و ترس از رها شدن خود واقعی‌شان را مخفی می‌کند و نیازهای خود را نادیده می‌گیرد و به دیگران باج عاطفی می‌دهد تا آنها همیشه راضی باشند و در کنارش بمانند.
  9. شخصی که ترس از رها شدن و ترک شدن دارد، برای پیشگیری از کابوس از دست دادن روابط و دوستان ، از روابط صمیمانه اجتناب می‌کند تا به باور خود از آسیب حتمی جلوگیری کند. چنین فرد تنهایی بیشتر با خود گفتگوی درونی دارد و برای خودحریم و مرز محدودی درنظر می گیرد و ترجیح می دهند که تنها باشد او به اشتباه تنهایی را عامل امنیت دانسته و دامنه روابطش را بسیار محدود می‌ سازد به همین سبب قادر به پیشرفت و تجربه رابطه ی سازنده نیست.
  10. مدام سوالات تکراری را از نزدیکانشان می پرسند مثلا: چقدر مرا دوست داری؟اگر من بمیرم چه کار می کنی؟ این اشخاص در واقع بااین سوالات افکار خود را به دیگران فرافکنی می کنند زیرا خودشان همیشه نگران فقدان عزیزانشان هستند.
  11. فرد دائما جملاتی را با خود تکرار می کند مانند: خیلی نگران هستم کسانی که دوستشان دارم بمیرند یا ترکم کنند. هیچ گاه تکیه گاهی ماندگار وقابل اطمینان نداشته ام. می ترسم با بی اعتنایی عزیزانم را از خودم دور کنم و آنها مرا رها کنند. بدون وجود و کمک دیگران نمی توانم هیچ کاری را انجام دهم.
  12. فرد مانند کودکی که مادرش را گم کرده هم حس فقدان و رهاشدگی را تجربه می کند و هم ترس و سرگشتگی را و کسی به او پاسخی نمی دهد که مادرش کجاست. سرگشتگی حسی گنگ و کلافه کننده است که می تواند فرد را به ستوه بیاورد به خصوص اگر این سرگشتگی به سردردگمی در مورد هویت ، چیستی و چرایی زندگی فرد که رابطه مستقیمی با آینده اش دارد تعمیم یابد . سرگشتی در یافتن چرایی ها به طور کلی زندگی را برای شخص پوچ و بی معنا می کند.
  13. همچنین فرد ترس از نرسیدن دارد. این ترس مانند دویدن به دنبال سراب است. فردی که به این مرحله رسیده به مرگ آرزوها،خواسته ها،باورها،رویاها واهدافش دامن خواهد زد و مانند آب راکد در سکون خواهد ماند. پشت ترس از نرسیدن، مرگ رویاهای شخص خوابیده است.
  14. وقتی که شخص در کودکی مورد بی توجهی و بی اعتنایی واقع شده و با عدم پاسخدهی به نیازهایش مواجهه شده است در بزرگسالی از تمام دنیا طلبکار می شود،دیگر به کسی اعتماد نمی کند و بدبین می شود که راه را برای تله ی بدبینی_منفی گرایی باز می کند.

دلایل شکل گیری طرحواره رهاشدگی

دلایل شکل گیری طرحواره رهاشدگی

نظام باورمندی زیگموند فروید بر دوران کودکی تاکید دارد چراکه در این دوران، مدارهای ذهنی و باورهای مرکزی کودک تشکیل می شود و اتفاقات این دوران بر مدار ذهنی فرد تاثیر خواهد گذاشت و حتی موجب می شود مدارهای نورونی ناقص تشکیل شده و مسبب شکل گیری طرحواره ها شود.

فقدان قانون

قانون عامل بازدارندگی است و ایجاد امنیت می‌کند. اگر در خانواده و سطح جامعه قانون و نظم رعایت نشود، حس رهایی و سرگشتگی در فرد افزایش یافته و امنیت و آرامش معنای خود را از دست می‌دهد.

مرگ یا فقدان والدین

اگر کودک، فقدان هر یک از والدین یا مراقبین اولیه خود را تجربه کند. دچار محرومیت عاطفی و هیجانی می‌شود به این خاطر که شخص مهمی که نیازهای جسمی و عاطفی او را تامین می‌کرده ،دیگر نیست و کودک فقدان و رها شدگی را حس می‌کند و زمینه برای شکل گیری طرحواره مساعد می‌شود.

تنش و بدرفتاری در خانواده

والدین پرخاشگر، دمدمی مزاج، افسرده و یا میگسار که از تنبیه‌های فیزیکی و رفتاری استفاده می‌کنند، کودک نیازمند به حمایت و محبت را تنها می‌گذارند. همچنین اگر تنش های روانی در خانواده حل نشوند باعث ایجاد طرحواره بی ثباتی و رهاشدگی در کودکان خواهند شد.

تنها گذاشتن ها طولانی مدت

والدینی که به دلایل گوناگونی مانند شغل، اعتیاد یا طلاق مجبور به تنها گذاشتن کودک هستند، باعث شکل‌گیری حس تنهایی عمیق می‌شوند و زمینه طرحواره رها شدگی را در بزرگسالی کودک فراهم می‌کنند.

ایجاد ترس از تنهایی توسط والدین

گاها ذهنیت ترس از تنهایی و رها شدگی توسط خود پدر یا مادر به فرزند القا می‌شود. کودک در سنین پایین ،کاملا گوش به زنگ و در حال آموزش است. اگر مادر یا پدر این طرحواره را با خود داشته باشند، یا اعضای خانواده سخت به یکدیگر وابسته باشند و فرزند را لای پر قو بزرگ کنند که به دلیل حمایت افراطی خانواده هیچ گاه در دوران کودکی یاد نگیرد چگونه با مشکلات خاص آن دوران دست و پنجه نرم کند، ترس آموخته می‌شود، طرحواره شکل می گیرد و الگو در بزرگسالی تکرار می‌شود.

پیشنهاد مطالعه: طرحواره ایثار

نقش مادر در چرخه طرحواره رها شدگی

نحوه واکنش ما به کسی که از ما نگهداری می کند، تاحدی ذاتی بنظر می رسد.
به محض این که این تله ایجاد می شود مشروط بر این که جدایی از والد(به خصوص مادر) به قدر کافی طولانی باشد، تجربه ای از طریق چرخه ای از احساست منفی شامل ترس،غم وخشم پیشرفت می کند. فرد در این چرخه نخست احساس اضطراب می کند و ‌مانند کودکی است که گمشده است و نمی تواند مادرش را پیدا کند،سپس بی تاب و سراسیمه با خود می گوید “اوکجاست؟من تنها هستم و گم شده ام.” اضطراب او می تواند تا سطح هراس و وحشت زدگی پیشروی کند و وقتی فروکش کرد، اوغمی را در تنهایی تجربه می کند که ممکن است تا سطح افسرگی پیش رود و اگرفرد گمشده برگردد به سبب اینکه رنج زیادی را کشیده است خشمگین می شود.
به عنوان مثال کودک خردسالی را درنظر بگیرید که در دنیای کودکی خود به مادرش که منبع تغذیه و مامن امن اوست وابسته است،مادرش هرکاری می کند او‌تقلید می کند،مادرش هر جایی می رود او همچون جوجه اردکی به دنبال مادر می رود (اینجا با نداشتن محدودیت های لازم مواجه هستیم) و از سوی مادر به سبب این کارهایش مورد تشویق قرار می گیرد و این تشویق به مثابه تقویت کننده عمل می کند که رفتار او را تشدید خواهد کرد. این وابستگی اگر محدود به دوران طفولیت باشد مشکلی ایجاد نمی کند اما اگر موازی با رشد کودک تا سنین بزرگسالی رشد یابد و نهادینه شود، آن گاه مشکل ساز خواهد شد.فرد وابسته، وابستگی خود را به دیگرافراد جامعه هم تعمیم می دهد و با کوچکترین بی اعتنایی از سوی آن ها دچار سرخوردگی و حس رهاشدگی می شود.
بنابراین مادر با اعمال محدودیت های لازم و حفظ استقلال فردی کودک می تواند از بروز عواقب دردسر ساز این طرحواره جلوگیری کند.

درمان طرحواره رهاشدگی

هم پوشانی با سایر طرحواره ها

وجود طرحواره اطاعت: طرح واره رهاشدگی همچنین با طرحواره های دیگری مثل طرحواره اطاعت مرتبط است و میتوانند سبب شکل گیری یکدیگر شوند. در این حالت فرد باور دارد اگر درخواست های دیگران را انجام ندهد و تسلیم رضای آن ها نشود، قطعا او را ترک خواند کرد.

طرحواره وابستگی و بی کفایتی: افراد دارای طرحواره رهاشدگی گرفتار طرحواره وابستگی و بی کفایتی نیز می‌باشند.اشخاص دارای بی کفایتی، خود را درمانده و ناتوان در مقابل مشکلات تلقی می‌کنند. اعتمادی به انتخاب ها و تصمیمات خود ندارند و نیازمند کسی هستند که به آنها بگوید چه تصمیماتی اتخادکنند.
طرحواره رهاشدگی، با طرحواره بدبینی/ منفی گرایی و طرحواره شکست نیز مرتبط می باشد.

متاسفانه رابطه ی زیرزمینی بین طرحواره ها گاهی بیش از حد دردسر ساز می شود و گاهی به قدری شدید می شود که فرد در کنار روان درمانی باید دارو هم مصرف کند. وقتی یک طرحواره قوی در فرد وجود داشته باشد سایر طرحواره ها هم به دنبال آن می آیند.

درمان طرحواره رها شدگی

در درمان طرحواره رهاشدگی درمانگر می کوشد:
با دادن بینش به افراد الگوی ذهنی ناسازگار آنها را تغییر دهد تا دیدگاه منطقی و واقع بینانه ای به زندگی داشته باشند.

  • آنها یادمی گیرند که به افراد اعتماد کرده و کمتر رفتار های کنترل گرانه از خود نشان دهند.
  • در طرحواره درمانی می آموزند تا سو برداشت نداشته باشند و در روابط خود ثبات عاطفی را تجربه کنند.
  • همچنین احساس نقص و بی کفایتی آنها رفع شده و کمتر احساس آشفتگی و نا امنی کنند.

Leave a Comment