عشق

عشق به معنای دوست داشتن در حد زیاد و بیش از اندازه است به طوری که از جاده ی عادی خارج شود و نمود بیرونی پیدا بکند طوری که اگر سوم شخصی نظاره گر بود متوجه آن دوست داشتن بیش از اندازه بشود. معمولا به صورت اشتباه ، عشق را برای دوست داشتن بیش از حد هر چیزی استفاده می کنند که غلط است. در طبیعت ، عشق مادر به فرزند را به عنوان محبت بیش از حد تعبیر می کنند ، قطعا جنس این عشق با عشق حقیقی که از حروف ع ، ش ، ق وضع شده متفاوت است.

معنی حقیقی عشق

ارتباط عاطفی و روانی بین دو انسان صاحب عقل و منطق و استدلال و فهم برای برقراری رابطه جنسی ؛ که به تبع رابطه جنسی ، بقای نسل را در پی دارد. عشق یک محرک اولیه جهت همسرگزینی و جفت گزینی در بین انسان ها است. همانطور که آدمی هنگام گیر افتادن در یک بیابان و تشنگی زیاد، تمایل زیادی برای نوشیدن آب دارد، عشق نیز همان تمایل را برای انسان ایجاد میکند تا فرد به برقراری رابطه جنسی به منظور تداوم نسل برسد. قطعا فرد تشنه ای که در بیابان آب می خورد لذت متفاوت تری را تجربه خواهد کرد نسبت به فردی که بصورت عادی آب می نوشد. برقراری رابطه جنسی بعد از پدیده ی عشق، لذتی چند برابر برای انسان خواهد داشت. عشق حقیقی و سالم یکبار برای هر انسانی رخ خواهد داد و به ندرت تکرار خواهد شد.

عشق حقیقی

تئوری های عشق

در روانشناسی خانواده دو تئوری برای بررسی عشق وجود دارد:

  • تئوری هستی گرایانه
  • تئوری روانشناسی تکاملی

تئوری هستی گرایانه

پایه گذار آن روانپزشک آمریکایی، اروین دی یالوم، می باشد. هستی گرایان معتقد هستند که انسان موجودی تنها است ؛ به تنهایی به دنیا پا می گذارد، تنهایی زندگی می کند و به تنهایی می میرد و در این مسیر برای اینکه سختی مسیر را برای خود آسان کند نیاز به یک رابطه دارد تا از تنهایی خود بگریزد.

تئوری روانشناسی تکاملی

این تئوری عشق را یک نیاز واجب می داند. طبق این تئوری، عشق یک محرک است برای اینکه انسان را به سمت انتقال ژن هایش برای بقا در طبیعت سوق دهد یعنی انسان به واسطه ی عشق است که پیگیر برقراری رابطه برای بقا می شود. در این نظریه بررسی می شود که هورمون ها در بدن چه نقشی ایفا می کنند. هورمون ها انسان را نیازمند رابطه جنسی می کنند که به این دلیل ارتباط جنسی هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی برای انسان واجب می شود و اگر پیگیری صورت نگیرد فرد دچار مشکل خواهد شد. ( افلاطون بزرگ می گوید: خدای عشق در حالت نیاز زندگی می کند. )

عشق در انسان ایجاد انگیزه، نیاز و نا آرامی می کند تا انسان تحریک شود و برای بقای نسل خود تن به رابطه جنسی بدهد. عشق یک پدیده ی مادی ، فیزیکی ، علمی ، قابل آزمایش و دسترسی است . این موضوع قابل اثبات است که عشق یک پدیده فیزیکی و علمی است. گفته عامه ی مردم که عشق فرد را کور و کر می کند نیز قابل آزمایش و قابل اثبات است. بخشی در مغز انسان وجود دارد که بخش نیاز، خواهش و تمنا است که به آن بخش VTA می گویند. این بخش از مغز انگیزه داشتن، تمرکز داشتن و میل داشتن را در انسان ایجاد می کند. هورمون دوپامین که به هورمون لذت و عشق معروف است، در این بخش تولید می شود و به سایذ بخش های مغز توضیع می گردد.

تئوری های عشق

تشبیه عشق

شما با مصرف مواد مخدری همچون کوکایین این بخش از مغز را بیش از حد فعال می کنید و به دلیل بالا رفتن میزان هورمون دوپامین( هورمون لذت) احساس لذت را تجربه می کنید. وقتی از مغز فردی که عاشق شده است MRI گرفته شود ، مشهود است که بخش VTA مغز او بسیار فعال تر از سایر بخش ها است. هم فرد عاشق و هم فردی که مواد مخدر مصرف کرده است وقتی با MRI بررسی شوند، هردو بخش VTA مغزشان به دلیل ترشح زیاد دوپامین فعال تر خواهد بود. عشق نیز نوعی اعتیاد حساب می شود. یعنی وقتی MRI یک فرد عاشق را بررسی کنید مانند MRI یک فرد معتاد است با فرق اینکه در عشق، اعتیاد با فکر و ذهن است اما در فردی که به مواد اعتیاد دارد، اعتیاد آن جسمی و با مصرف مواد است. در این مرحله، یک نوع وسواس فکری برای افراد رخ می دهد. به اینگونه که دوپامین ها مغز را تحریک می کنند برای رسیدن به معشوق ( درست مثل زمانی که مغز را تحریک می کنند برای گرفتن مواد مخدر) و وقتی عاشق به معشوق نمی رسد، نیاز بیشتر و بیشتر می شود. ( دقیقا همان مکانیزمی رخ میدهد که در زمان نرسیدن معتاد به مواد رخ داده است). عشق می تواند قدرت تصمیم گیری، اراده و قدرت تفکر و سایر کارکرد های مغز را در دست بگیرد و آنها را هدایت کند.

پیشنهاد مطالعه: اشتباهات رابطه

همسرگزینی از دید هلن فیشر

طبق گفته ی هلن فیشر، سه مدل مهندسی ذهنی برای همسرگزینی در انسان وجود دارد:

  • سیستم محرک جنسی
  • حس عشق رویایی
  • حس وابستگی به شریک زندگی

سیستم محرک جنسی: این سیستم انسان را به سمت جنس مخالف و همسرگزینی سوق می دهد. اما این سیستم انسان را پایبند نمی کند بلکه اگر این عامل به تنهایی در نظر گرفته شود فرد تنوع طلب خواهد شد. حس عشق رویایی: همان عشق رمانتیک است که علاوه بر محرک جنسی، انسان را با انگیزه ی بیشتری به سمت جلو هدایت می کند و او را پایبند به یک نفر می کند و از تنوع طلبی جلوگیری می کند. حس وابستگی به شریک زندگی: این حس علاوه بر محرک جنسی و احساس عشق رمانتیک که با پایبندی همراه است، سبب ایجاد دوام رابطه می شود و قوام رابطه در طولانی مدت را ایجاد می کند.

عشق بر مبنای غرض

عشق بر مبنای غرض

عشق هایی که بر مبنای غرض هستند، بر مبنای خواسته است که اگر این خواسته ها بر آورده نشود منجر به نوعی از بیماری ها خواهد شد بنابراین به آن عشق های غرضی منجر به مرض نیز می گویند. راه شناخت این نوع عشق: این عشق خواست محورانه ، معطوف به یکسری امیال درونی است و آن امیال باید در قالب معامله باشد. یعنی من عاشق میشوم و عشق می ورزم و در مقابلش عشق ورزیدن می خواهم… هزینه می کنم و در مقابلش خدمات می خواهم. این عشق دون پایه و سطح پایین است؛ فرد محبت می کند که در عوض به آن محبت شود. در مقابل این عشق نفرت ایجاد می شود. وقتی کسی عشق ورزی می کند و جواب نمی گیرد و بعد از جواب نگرفتن احساس نفرت می کند بدانید که جنس عشق او عشق غرضی است. این عشق حقیقی نیست بلکه عشقی است که عوام به دنبال آن هستند. در این عشق ما دو فردی را داریم که هر دو خالی از چیزی هستند. یکی خالی از محبت و دیگری خالی از توجه. این دو نفر با ظرف خالی وارد موضوعی که به اشتباه عشق می گویند می شوند و با هم تعامل برقرار می کنند و چون باهم به نتیجه نمی رسند به مرور به یکدیگر ضربه و آسیب می زنند.

پیشنهاد مطالعه: طرحواره رهاشدگی چیست؟

مراتب عشق حقیقی

عشق حقیقی مراتب دارد و آن عبارتند از:

عشق معطوف به خود

فرد ابتدا باید خود را بشناسد و با همان شدتی که می تواند دیگری را دوست داشته باشد و عاشق باشد، به خودش نیز عشق بورزد و خودش را دوست داشته باشد و از تنهایی خود لذت ببرد. فردی که به خود عشق می ورزد از تنهایی با خود لذت می برد. در چنین عشقی ، دلتان برای خودتان تنگ می شود، دلتان برای مکالمه با خود برای خلوت کردن با خود تنگ می شود. هنگامی که ظرف درونی شما از عشق به خودتان لبریز شد می توانید دیگران را نیز دوست داشته باشید. عشق معطوف به دیگران: وقتی از عشق خود لبریز بشوید، عشقتان به درون ظرف دیگران سرریز خواهد شد. چنین فردی از درون پر است و می تواند به همه بطور یکسان و خالی از قضاوت عشق بورزد و بدون هیچ کینه ای با تمام انسان ها در تعامل باشد. شما از حضور چنین فردی لذت خواهید برد و در کنار او آرامش دارید. این فرد انقدر به دیگران نیز عشق می ورزد تا این ظرف نیز مانند ظرف درونی اش پر می شود و می تواند توجه و محبت خود را خرج هستی بکند.

عشق معطوف به هستی

فردی که به این مرحله می رسد از زنده بودن لذت می برد ، از زندگی کردن در این دنیا لذت می برد، به هرچیز که نگاه می کند به او علاقه نشان می دهد و عشق می ورزد و نگاهی عاشقانه به پدیده ها دارد و فرقی نمی کند که آن پدیده یک مورچه ی در حال حرکت باشد یا یک انسان. کسی که این مرحله از عشق را بگذراند به مرحله بعد که کمال مطلق است می رسد.

عشق معطوف به خدا

معمولا در اینجا انسان ها دچار یک نوع شیدایی و سرخوشی خاص و عرفانی می شوند( توجه داشته باشید که این نوع بیمارگون نیست و تعداد بسیار محدودی در دنیا به این مرحله می رسند همچون شاعر بزرگ خیام و حافظ و.. ). این نوع عشق یعنی عشق به خالق تمام زیبایی ها و کسی که خالق این هستی است. فرد در این مرحله فارق از هرنوع آیین و مذهب، به خالق عشق می ورزد و کسی که به این مرحله رسید صاحب کرامات بسیاری خواهد شد.

مشاوره رایگان

مجموعه سپیداران روان با در اختیار داشتن روان درمانگران مجرب، خدمات روان درمانی به صورت حضوری و غیر حضوری را به صورت حرفه ای ارائه می دهد.
جهت مشاوره رایگان و رزرو جلسات مشاوره، با کارشناسان ما در ارتباط باشید.
تلفن: 02165683796

Leave a Comment