کارل راجرز

کارل راجرز روان شناس مشهور آمریکایی و از بنیانگذاران رویکرد انسان گرایانه قرن بیستم بود.کارل راجرز در سال 1902 در شیکاگو، ایلینوی به دنیا آمد. پدرش، والتر راجرز، مهندس عمران بود و مادرش جولیا، خانه‌دار و یک مسیحی معتقد بود. کارل چهارمین فرزند خانواده بود. راجرز در یک محیط سختگیرانه و مذهبی بزرگ شد و پس از تحصیلات دبیرستانی خود به دانشگاه ویسکانسین رفت و اولین انتخاب شغلی او کار در کشاورزی و به دنبال آن تاریخ و سپس مذهب بود. سفر شش ماهه کارل به چین در ۲۰سالگی اش بسیار به او کمک کرد چون توانست با عقاید مختلف آشنا شود و پس از مدت کوتاهی تحصیل در حوزه علمیه آن جا را ترک کرد و وارد حرفه روان شناسی شد.کارل راجرز تا سن 85 سالگی زندگی کاری سالم و فعالی داشت. او در سال 1987 زمین خورد که منجر به شکستگی لگن او شد. او یک عمل جراحی موفقیت آمیز داشت اما بعد از آن لوزالمعده اش از کار افتاد و چند روز بعد فوت کرد. کارل راجرز به طور گسترده به عنوان یکی از برجسته ترین متفکران روانشناسی شناخته می شود.

زندگینامه کارل راجرز

کارل راجرز در طول زندگی اش، خود را وقف روان‌شناسی انسان‌گرا کرد.راجرز یکی از بنیان‌گذاران روان‌شناسی انسان‌گرا بود که بر رویکرد فرد به فرد به جای رابطه سنتی درمانگر و بیمار تأکید داشت. راجرز یک پراگماتیسم درمانی یا درمان عملیاتی خاص خودش رو داشت. راجرز میگوید انسان مثل دانه بلوط است.اگر پا رویش نگذاری خودش رشد می‌کند.
اگر مراجع تان رادرگیر نکنید و استعداد انسان‌ها رو کور نکنید خودشان رشد میکنند
او روش های درمانی پیشین رو مورد نقد قرار داد و در سال ۱۹۴۲ روانشناسی را متحول کرد و اساس روانشناسی را تغییر داد.راجرز معتقد بود که رشد شخصی به محیط بستگی دارد. این باور مبنایی برای توسعه درمان مشتری محور او شد که بعدها به درمان فرد_ محور تغییر نام پیدا کردهمچنین مفهوم توجه مثبت بدون قید و شرط را در حالی که پیشگام در زمینه تحقیقات روانشناختی بالینی بود را توسعه داد
روش درمانی خاصی که  کارل راجرز و مزلو ابداع کردند، این بود که زمینه‌ای را برای ظهور انسان‌های سالم فراهم کنند و سپس رشد این انسان‌های سالم را تسهیل کنند. هر دو این بزرگواران بر انتخابات فردی تأکید داشتند؛ یعنی هر فردی انتخابی دارد و هر انتخابی دارای مفاهیم خاصی است و بعد از هر انتخاب، موقعیت هر فرد متناسب با انتخاب هایش خواهد بود. انتخاب‌های انسان ها به نوعی بیانگر چارچوب شخصیتی و ذهنیشان است.راجرز بر اراده آزاد و مسئولیت پذیری و تعیین آینده انسان ها توسط خودشان تأکید داشت.
راجرز و مزلو” معتقدند که می‌توان زمینه‌ای فراهم کرد تا انسان‌ها به مرحله‌ای از تعالی برسند که توانایی انتخاب و رشد فردی خودشان را داشته و تسهیلات لازم برای رشد خود را فراهم کنند.

راجرز

عقیده کارل راجرز

عقیده “راجرز” بر این است که اگر انسان بخواهد می‌تواند بهترین نسخه خود باشد. اما این ظرفیت باید کشف شود، تقویت یابد تابه بروز و ظهور برسد.هدف روانشناسی انسان محور تقویت هویت درونی انسان ها ابتداعا و در نتیجه، ایجاد پایه‌ای سالم برای رشد فردی است.اعتقاد راجرز این است که انسان‌ها قابلیت شکوفایی را دارند. با این حال، شرایط اجتماعی و موانع مختلفی که برای آن‌ها ایجاد می‌شود، مانع از رشد آن‌ها می‌شود.راجرز می گوید در اصل، وظیفه یک روانشناس در حوزه‌ی روان شناسی اومانیستی این است که مانع از ایجاد اختلال در پیشرفت فرد شود و موانعی که اختلال ایجاد می‌کنند، برطرف کند تا فرد بتواند خودش را پیدا کند. آن‌ها باور دارند که هر فرد دارای خلاقیت و توانایی‌های خاص خود است.اگر فرد بتواند از این استعدادها و موهبت هایی که در اختیارش است به‌ درستی استفاده کند، قطعاً می‌تواند جایگاه خودش را ارتقا داده و به مراتب بالاتری دست یابد. بحث خلاقیت در مکاتب و حوزه های مختلف روانشناسی مطرح شده است و کارل راجرز و همکارانش نیز همه تلاششان را برای تقویت قدرت اختیار و اراده‌ انسان ، گسترش آگاهی او صرف کرده‌اند تا مایه شکوفایی خلاقیت یک انسان شود. نظریه روانشناسی راجرز بر روی جنبه‌های انسان‌محور و مبانی ذهنی تمرکز دارد.آنچه که در تجربیات ذهنی فرد جای می‌گیرد و در ضمیرش حک می‌کند، می‌تواند آینده او را شکل دهد.تفاوت انسان با سایر موجودات، که باعث برتری او نسبت به سایر موجودات می‌شود، در ذهنیت و ضمیر او است. راجرز می‌گوید که تمام تمایلاتی که انسان‌ها دارند، به خاطر رسیدن به خود واقعی‌شان است. همه انسان‌ها به دید راجرز دنبال خود واقعی‌شان هستند، اما ممکن است برخی از آن‌ها در این مسیر به انحراف درآیند.انسان باید شرایط خودش را شناخته، درک و تحلیل کند و سپس به معناسازی بپردازد. این پروسه زیبایی‌ست، اما اگر اختلالی وارد شود، نه تنها انسان را به سعادت نمی‌رساند، بلکه می‌تواند او را به اوج شقاوت هدایت کند. بنابراین، اگر انسان‌ها به دنبال خود واقعی خود باشند و درست حرکت کنند و از مسیردرست منحرف نشوند خوشبختی را خواهند یافت.همه‌ی انسان‌ها از نظر راجرز به دنبال خود واقعیشان هستند، اما ممکن است بعضی از آن‌ها در این مسیر،منحرف شوند.
از میان ادراکات و معانی که در ذهن انسان شکل می‌گیرد، انسان به آرامی به مرحله خودپنداره میرسد.وهویت خود را پیدا می‌کند. خودپنداره ای که از خودش بدست می‌آورد، ماحصل این مجموعه ادراکات است. اگر شخصی دچار اختلالات و مشکلات در ادراکاتش شود، خودپنداره او نیز دچار مشکل خواهد بود.

آشنایی با: کارن هورنای

خودپنداره چیست؟

تصویر و آگاهی و برداشتی است که فرد از خود دارد را خودپنداره می نامند.بنابراین اگر یک فرد تصویر غیر واقعی از خودش داشته باشد ،خودپنداره‌اش دچار مشکل می‌شود و زندگی‌اش نیز دچار مشکل میشود.خودپنداره و ادراکاتی که فرد از خودش دارد، خود واقعی است، اما هر انسان ورای خود واقعی یک خود آرمانی دارد.خود واقعی همانی است که هستید اما خود آرمانی که راجرز می‌گوید آن کسی است که دوست دارید باشید

تحول فردی از دیدگاه راجرز

ازنظر  کارل راجرز، رسیدن به یک سطح متعادل بین خود آرمانی و خود واقعی یعنی:
نه کشیده شدن به سمت خود واقعی و عدم پیشرفت ونه اینکه همیشه دنبال یک هدف ایده‌آل بودن راجرز می‌گوید بین خود واقعیت و خود آرمانی، باید تعادل برقرار کنید. هر چه بیشتر به این تعادل نزدیک شوید، انسانی متعادل‌تری خواهید بود
هر چه این دو بیشتر شباهت داشته باشند، احساس آرامش و خوشبختی بیشتری خواهید داشت و به سمت تعالی پیش خواهید رفت.انسانی که بین خود واقعی و خود آرمانی‌اش هماهنگی و تطابقی وجود ندارد ناسازگاری و ناهماهنگی او بیشتر خواهد بود هرچه این اختلاف بیشتر شود ،عدم ثبات در شخصیت و آشفتگی‌های درونی او نیز بیشتر خواهد بود. این اختلاف بین آن چه که فرد هست و ان چه که برای خود تصور می‌کند، یک موضوع بسیار حیاتی است که بسیاری از انسان‌ها آن را نادیده می‌گیرند. افراد گاهی اوقات نمی‌دانند که باید این فاصله بین خود واقعی و آرمانی خود را مدیریت کنند و به دلیل آن با مشکلاتی رو به رو می‌شوند.از دیدگاه راجرز، انسان کامل فردی است که عمیق‌ترین و قوی‌ترین احساسات و درونی خود را درک کرده و با آنها در تعامل قرار گرفته، خودش را مجدداً بازنگری کرده و احساسات درونی خود را شناخته و با آنها کنار آمده، سپس سعی می کند خود را به سمت آرمان‌هایی ببرد که به آنها علاقه دارد؛ آرمان‌هایی که بلند و دست‌نیافتنی نباشند بلکه قابل دست یابی و واقعی باشند.
این افراد غرایز و احساسات خود را درک کرده و به خودشان اعتماد دارند.
هر چه فاصله انسان‌ها از خودشان تا آرمان‌های واقعی‌شان کمتر باشد:
اعتمادشان به خودشان بیشتر می‌شود و بیشتر به خودشان توجه می‌کنند و خودشان را بیشتر مورد بررسی قرار می‌دهند. به دنبال تأیید دیگران نیستند و خودشان را در ایینه وجود دیگران تفسیر نمی کنند
این افراد از خشک اندیشی به دور هستند. افراد متعصب هیچ‌گاه تعادل را تجربه نمی‌کنند. انسان‌های متعادل قابلیت پذیرش انتقاد را دارند و با آغوش باز به سمت اصلاح خودشان حرکت می‌کنند.
این افراد از هر لحظه زندگیشان لذت می برند و وقتی به آرامش درونی رسید چشمه های خلاقیت شکوفا می شود
ونگرششان نسبت به خودشان و دیگران اصلاح می ضود و دیگران را قضاوت نمی کند و ضریب خطای قضاوتشان بسیار پایین است.

کارل

توجه بی قید وشرط

یکی از نکاتی که کارل راجرز به آن توجه دارد، این است که انسان‌ها باید در دوران کودکی به صورت بی قید وشرط توجهات لازم و محبت را دریافت کنند. هر فردی که در کودکی به شکل کافی توجه دریافت نکرده باشد یا محبت بی‌شرط دریافت نکرده باشد، ممکن است در بزرگسالی با مشکلاتی روبرو شود که نیازمند مشاوره و راهنمایی حرفه‌ای باشد.
از نظر راجرز تبدیل شدن به یک انسان کامل و بی نقص پدیده ای است که وجود انسانی به ان تمایل دارد.اما عوارض حاشیه‌ای و انتخاب‌های نادرست انسان را از مسیر صحیح دور می‌کند راجرز می‌گوید که برای رسیدن به اهداف عالی، باید ارمان های خود را دوباره تعریف کنید و زحمت بکشید. رسیدن به یک شخصیت بالا و تکامل یافته‌ای که انسان را کامل کند و به اوج برساند، بسیار دشوار است. راجرز می‌افزاید که اگر در این مسیر قرار بگیرید و به امید و انگیزه‌هایتان توجه کنید، به مرور به سمت آن هدف پیش می‌روید و در نهایت به سطحی می‌رسید که آرامش را تجربه می‌کنید. وقتی به اهداف بلند نگاه می‌کنید و جهت حرکتتان را به سوی ایده‌آل‌ها و مراتب بلند معطوف می‌کنید، خواسته یا ناخواسته قوانین زندگیتان را تغییر می‌دهید و با تعویض این قوانین، به تدریج به سمتی حرکت می‌کنید که تبدیل به یک فرد جدید می‌شوید. راجرز می گوید این هدف، یک روان‌شناس اومانیستی را می‌طلبد که که به شما کمک کند واقعیت‌های خودتان را ببینید، آرمان‌های خودتان را بسنجید و میان این دو تعادل ایجاد کنید و سپس شروع به جنگیدن کنید تا بتوانید یک انسان فرهیخته شوید.
از جمله کتاب های معروف کارل راجرز می توان به کتاب راه انسان شدن ،کتاب گوش دادن فعال،کتاب راه بودن،کتاب مشاوره و روان‌شناسی اشاره کرد

Leave a Comment